ناصر کشاورز

آب، بابا، ماما

چاقاله با یک عروسک/ رفته به مهد کودک

هادی و گله‌ی آبادی

آسمان دریا شد

چاقاله نگو یه دسته گل/ بانمک و تپل مپل

چاقاله بادوم تنبل/ رفته کلاس اول

مهمان‌های زمستانی

مرا یک دایناسور درسته قورت داده!

وگی می‌ره مدرسه خیلی هم کم‌حواسه

وگی ورجه باهوشه می‌دونه چی بپوشه

وگی ساخت خونه‌ای خوب با میخ و اره و چوب

وگی فوتبال بلده توی بازی گل زده

وگی تنها با خودش تو روز تولدش

وگی رفته مهمونی اردوی تابستونی

وگی همبازی می‌خواد خواهرش دنیا می‌آد

وگی امشب تو خونه دوست نداره بمونه

دویدم و دویدم به شست پام رسیدم

تاتی کوچولو باهوشه خودش لباس می‌پوشه

تاتی کوچولو دوست منه هر روز به من زنگ می‌زنه

وگی و بابا و مامان شام می‌رن به رستوران

تاتی کوچولو تو خونه ساز می‌زنه، می‌خونه

دویدم و دویدم به یک پلنگ رسیدم

تاتی کوچولو آب می‌خواد خسته شده، خواب می‌خواد

تاتی تو بازی‌هاش دوسته با همبازی‌هاش

گربه به من میو داد